متن زیر رو بخونید حتما 👌🏽👌🏽👌🏽👌🏽👌🏽👌🏽
« وقتی ایران بودم یه روز رفتم نزدیک خونه خرید کوچکی بکنم. ماشین نبردم. خرید که کردم زیاد شد. کنار خیابون منتظر تاکسی موندم. از دور دیدم یه پاترول نزدیک شد که چند تا جوون داشتن با صدای بلند موزیک «غریبِ آشنا» رو گوش می دادن. دستمو بلند کردم که سوارم کنن. نزدیکم که شدن با اشاره گفتم برو باباا! ... با خودم گفتم: ای وای من! اگر می دونستین کسی که دارین صداشو گوش میدین دست بلنده کرده...»
- این خاطره را گوگوش در گفتگو با یک رادیوی خارج از کشور تعریف کرد. فکر کردم همه ما در زندگی مان یک لحظه های «برو بابایی» داشته ایم، ناغافل، بی دقت و با بی حوصلگی، فرصتی را از دست داده ایم که ممکن است فقط یک بار سر راهمان قرار بگیرد. حالا لزوماً گوگوشِ ایستاده کنار خیابان نبوده، اما چه فرقی می کند؟
گاهی اوقات بخت های خوب را آدم به همین سادگی از دست می دهد و معلوم نیست در چرخ و فلک روزگار دوباره آن لحظه نصیبش بشود یا نه؟
#شنیسل-مرغ#کپشن
...